من به بودنش نيازمند شدم . وقتی که ديگر رفت ، من به انتظار آمدنش نشستم . وقتی که ديگر نمی توانست مرا دوست بدارد ، من او را دوست داشتم . وقتی که او تمام کرد ، من شروع کردم . وقتی که او تمام شد ، من آغاز شدم . و چه سخت است تنها متولٌد شدن ، مثل تنها زندگی کردن است ، مثل تنها مردن ! وقتی که ديگر نبود
، ,ديگر ,مثل ,تمام ,دوست ,شدم ,وقتی که ,، من ,که ديگر ,که او ,من به
اشتراک گذاری در تلگرام
تبلیغات
درباره این سایت