محل تبلیغات شما
من به بودنش نيازمند شدم . وقتی که ديگر رفت ، من به انتظار آمدنش نشستم . وقتی که ديگر نمی توانست مرا دوست بدارد ، من او را دوست داشتم . وقتی که او تمام کرد ، من شروع کردم . وقتی که او تمام شد ، من آغاز شدم . و چه سخت است تنها متولٌد شدن ، مثل تنها زندگی کردن است ، مثل تنها مردن !

وقتی که ديگر نبود

، ,ديگر ,مثل ,تمام ,دوست ,شدم ,وقتی که ,، من ,که ديگر ,که او ,من به

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

باهـــــم،بامـــــــــردم حرفــــــ های تنــــــهایی